معبود من

روزگاری ک در خیالم رنگ ها تمیزو دست نخورده بودند برایت شبانه روز از رنگین کمان مینوشتم,از زلال قلب های روان در دستم

از نگاه سبز تو

از دوست داشتن های بی چون وچرا

قرار نبود سنگ روی سنگ بندنباشد!

قرار نبود روزگار مارا حواله ی هندوانه ی سر بسته کند.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها